موعود ادیان
و لقد کتبنا فیالزبور من بعد الذکر أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون، إنّ فی هذا لبلاغا لقوم عابدین.1
ما بعد از ذکر (تورات) در زبور نوشتیم که زمین را بندگان صالح من وارث میشوند. در این پیام روشنی برای گروه عبادت کنندگان است.
در آیه محل بحث سخن در این است که این وعده الهی به وراثت صالحان نه تنها در قرآن، بلکه در کتب آسمانی پیامبران پیشین نیز آمده است، و در حقیقت ادیان آسمانی دیگر نیز در انتظار رسیدن منجی و مصلحی هستند که ظلم و ظالمان را از بین ببرد و عدالت را جایگزین آن نماید. در میان کتب آسمانی، به دو کتاب تصریح شده است: «زبور» و «ذکر». درباره این که مراد از این دو چیست، نظریههایی بیان شده است:
نظریه اول این است که با توجه به این که زبور اسمی است برای کتاب، بنابراین، مراد از آن کتابهای پیامبران است. و مراد از ذکر «ام الکتاب» است، و این همان لوح محفوظ است. این قول ابن عباس و بعضی دیگر است. بنابراین مقصود این است که خداوند در کتابهای پیامبران و در لوح محفوظ نوشته است که بندگان صالح وارث بهشت میشوند.
نظریه دوم این است که مراد از ذکر، تورات است، و مراد از زبور کتابهایی است که بعد از تورات نازل شده است.
نظریه سوم این است که با استناد به روایتی، مراد از ذکر، قرآن است.
نظریه چهارم این است که مراد از ذکر تورات و مراد از زبور، زبور داود است.2
با همه اختلافهایی که در این نظریهها وجود دارد، ولی جامع همه اینها این است که وعده وراثت صالحان در کتب آسمانی گذشته آمده است و اختلاف در مصداق آن کتب است.
درباره این نظریه که مراد از زبور، کتب انبیا و یا انبیای بعد از حضرت موسی(ع) است، دلیلی بر آن وجود ندارد گرچه این کلمه در اصل به معنای هرگونه کتاب و نوشته است، اما شاهد قرآنی برخلاف این نظریه است.
اما در مورد ذکر، بعضی گفتهاند مراد از آن قرآن است، زیرا در مواردی از قرآن به «ذکر» تعبیر شده است.
اشکال این نظریه این است که قرآن میفرماید: بعد از «ذکر» در زبور چنین مطلبی را آوردهایم، در حالی که زبور قبل از ذکر بوده نه بعد از آن.
به این اشکال دو جواب داده شده است:
جواب اول: در اینجا مراد از بعد، قبل است.3
جواب دوم: بعدیت در اینجا مرتبهای است نه زمانی.4
ولی به هر حال، این خلاف ظاهر آیه است و عدول از ظاهر آیه نیاز به دلیل دارد، و ما در اینجا دلیلی بر پذیرش این خلاف ظاهر نداریم. همچنین دلیلی بر تطبیق ذکر به لوح محفوظ وجود ندارد، بلکه ظاهر آیه برخلاف این نظریه است.
اما بسیاری از مفسران گفتهاند که مراد از ذکر تورات است و دو شاهد از قرآن ذکر کردهاند:
شاهد اول: کلام خداوند است که میفرماید:
فاسألوا أهل الذکر إن کنتم لاتعلمون.5
اگر نمیدانید از اهل ذکر سؤال کنید.
در این آیه به قرینه آیات قبل، مراد از اهل ذکر علمای یهود است.
شاهد دوم این است که میفرماید:
و لقد آتینا موسی و هارون الفرقان، و ضیاء و ذکرا للمتقین.6
ما به موسی و هارون فرقان را عطا کردیم، در حالی که نور و ذکری برای متقیان است.
همچنین گفتهاند مراد از زبور همان کتابی است که به حضرت داود نازل شد. ظاهرا این همان کتابی است که در کتب عهد عتیق آمده و از آن به عنوان مزامیر داود یاد شده، و در بردارنده مجموعهای از مناجاتها، نیایشها، و پند و اندرزهای حضرت داود است.
درباره این نظریه نیز دو شاهد وجود دارد:
شاهد اول: خداوند در قرآن تصریح میکند که:
و آتینا داود زبورا.7
ما به داود زبور را عطا کردیم.
شاهد دوم این است که در مزامیر داود ـ که در حال حاضر در دسترس است ـ تصریح شده که صالحان وارث زمین خواهند شد.
بنابراین، با توجه به شواهدی که ذکر شد، به نظر میرسد که مراد از ذکر تورات، و از زبور، زبور داود است.
به هر حال، آنچه در آیههای دیگر درباره سرانجام جهان و حکومت صالحان، متقیان و مستضعفان ذکر شد، اختصاص به قرآن ندارد و در کتب آسمانی پیشین نیز بدان وعده داده شده است، و با مراجعه به آنها به عباراتی برمیخوریم که درباره آینده جهان و پیروزی حق بر باطل، و اجرای عدالت سخن به میان آورده است، در اینجا نمونههایی از این موارد ذکر میشود.
در تورات کنونی آمده است خداوند به ابراهیم وعده داده که زمین به ذریه او میرسد. در سفر پیدایش چنین آمده است:
و خداوند به ابرام گفت: از ولایت خود و از مولد خویش و از خانه پدر خود به سوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو، و از تو امتی عظیم پیدا کنم و تو را برکت دهم، و نام تو را بزرگ سازم، و تو برکت خواهی بود... و از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت... و خداوند بر ابرام ظاهر شده گفت: به ذریت تو این زمین را میبخشم.8
و در جای دیگر چنین آمده است:
و بعد از جدا شدن لوط از وی، خداوند به ابرام گفت: اکنون تو چشمان خود را برافراز، و از مکانی که در آن هستی به سوی شمال و جنوب و مشرق و مغرب بنگر، زیرا تمام این زمین را که میبینی به تو و ذریت تو تا به ابد خواهم بخشید، و ذریت تو را مانند غبار زمین گردانم، چنانکه اگر کسی غبار زمین تو را تواند شمرد، ذریت تو نیز شمرده شود.9
در جای دیگر نیز آمده است:
اما من، اینک عهد من با توست، و تو پدر امتهای بسیار خواهی بود، و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود، بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود، زیرا که تو را پدر امتهای بسیار گردانیدم، و تو را بسیار بارور نمایم، و امتها از تو پدید آورم، و پادشاهان از تو به وجود آیند... اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده، باور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند، و امتی عظیم از وی به وجود آورم.10
در کتاب اشعیاء نبی (از کتب عهد عتیق) چنین آمده است:
و نهالی از تنه یسی11 بیرون آمده، شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت... بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد، و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود... و کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت. و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید، و گوساله و شیر پرواری با هم...12 .
در این کتاب نیز وعده رستگاری عمومی را میدهد:
و در آن زمان میکائیل امر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده است خواهد برخاست، و چنان زمان تنگی خواهد شد که از حینی که امتی به وجود آمده است تا امروز نبوده است، و در آن زمان هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت شود، رستگار خواهد شد، و بسیاری از آنانی که در زمین خوابیدهاند بیدار خواهند شد، اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی و حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید، و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری مینمایند، مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالآباد. اما تو ای دانیال! کلام را مخفی دار، و کتاب را تا زمان آخر مهر کن.13
ظاهرا این کتاب همان زبور داود است که به صراحت بیان میکند که منتظران خداوند، حلیمان و صالحان وارث زمین میشوند:
... زیرا که شریران منقطع خواهند شد، و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود. هان! بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود، در مکانش تأمل خواهی کرد و نخواهد بود، و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد، و از فراوانی سلامتی متلذذ خواهند گردید... نعمت اندک یک مرد صالح بهتر است از اندوختههای شریران کثیر، زیرا که بازوهای شریران شکسته خواهد شد، و اما صالحان را خداوند تأیید میکند.14
در قسمتی دیگر نیز چنین آمده است:
و اما نسل شریر منقطع خواهد شد، صالحان وارث زمین خواهند بود، و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود.15
این جملات مؤید همین است که مراد از زبور، زبور داود است زیرا به صراحت کلام خداوند در قرآن در اینجا آمده است.
در اناجیل کنونی نیز از آمدن «پسر انسان» خبر میدهد. در انجیل متی چنین آمده است:
همچنانکه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر میشود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد... آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد، و در آن وقت جمیع طوایف زمین سینهزنی میکنند، و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال عظیم میآید، و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزیدگان او را از بادهای اربعه از کران تا به کران فلک فراهم خواهند آورد... اما از آن روز و ساعت هیچکس اطلاع ندارد، حتی ملائکه آسمان، جز پدر و بس، لیکن چنانچه ایام نوح بود، ظهور پسر انسان نیز چنان خواهد بود... پس بیدار باشید، زیرا که نمیدانید در کدام ساعت خداوند شما میآید... لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان میآید.16
در انجیل مرقس چنین آمده است:
آنگاه پسر انسان را ببینند که با قوت و جلال عظیم بر ابرها آید، در آن وقت فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهای زمین تا به اقصای فلک فراهم خواهد آورد... ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس برحذر و بیدار شده، دعا کنید زیرا نمیدانید که آن وقت کی میشود... مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد، اما آنچه به شما میگویم به همه میگویم، بیدار باشید.17
در انجیل لوقا نیز چنین آمده است:
کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید... پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید، پسر انسان میآید.18
اینها نمونههایی از وعده الهی است که در کتب آسمانی قبل از اسلام آمده است، و با بررسی در اعتقادات ادیان و مکاتب مختلف روشن میشود که همه در انتظار مصلح بزرگی هستند که با ظهور خود، ظلم و جور را از بین میبرد، و جهان را از عدالت پر میکند. در قرآن نیز علاوه بر آیاتی که بیان شده، در آیه محل بحث بشارت چنین روزی را از تورات و زبور بیان کرده است.
اما چرا از میان همه کتابهای آسمانی، فقط از این دو کتاب نام برده شده است؟ بعضی گفتهاند:
ممکن است به خاطر آن باشد که داود یکی از بزرگترین پیامبرانی بوده که تشکیل حکومت حق و عدالت داد، و بنیاسراییل نیز مصداق روشن قوم مستضعفی بودند که بر ضد مستکبران قیام کردند، و دستگاه آنها را به هم پیچیدند، و وارث حکومت و سرزمین آنها شدند.19
درباره این آیه بحثهایی مطرح است که در اینجا بیان میشود:
1. معنای وراثت زمین: راغب در مفردات میگوید:
ماده وراثت «ارث» به معنای انتقال مالی از دیگری به توست، بدون آنکه عقد و قراردادی بسته شده باشد.20
بنابراین به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی وراثت زمین به معنای این است که سلطنت بر منافع از دیگران به صالحان منتقل میشود، و برکات زندگی در زمین مختص ایشان میشود.21
2. قلمرو آیه محل بحث: درباره این آیه بین مفسران اختلاف است که آیا مراد از این وراثت در دنیاست، یا در آخرت، و یا هر دو؟ وراثت در آخرت یعنی وارث بهشت میشوند. کسانی که این نظریه را پذیرفتهاند؛ دلیلشان این آیه شریفه است که خداوند از بهشتیان حکایت میکند. آنها در بهشت میگویند:
و قالوا الحمدللّه الذی أورثنا الأرض، نتبوء من الجنة حیث نشاء.22
و گفتند: سپاس برای خدایی است که ما را وارث زمین کرد، و هر جا از بهشت که بخواهیم مأوی میگزینیم.
در جای دیگر نیز خداوند میفرماید:
أولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس.23
اینها همان وارثان هستند، کسانی که بهشت را به ارث میبرند.
اما کسانی که میگویند مراد از این آیه وراثت در دنیاست، در حقیقت آن را هم سیاق با آیات دیگری میدانند که خداوند به مؤمنان صالح و مستضعفان وعده خلافت در زمین و وراثت آن داده است.
به نظر مرحوم علامه طباطبایی، این آیه اختصاص به وراثت دنیایی و آخرتی ندارد، بلکه با اطلاقی که دارد شامل هر دو میشود.
اما به نظر میرسد که کلمه «ارض» وقتی به صورت مطلق آورده میشود مراد دنیا و این جهان است، و برای آخرت نیاز به قرینه دارد، و چون در اینجا قرینهای نیست، بنابراین، این آیه هم سیاق با آیاتی میشود که قبلاً بحث آنها ذکر شد، و خبر از روزی میدهد که در دنیا حکومت به دست صالحان میافتد.
3. پیام آیه: آیا این آیه قانونی کلی و فراگیر در همه زمانها و مکانهاست، و یا اینکه مربوط به موقعیت خاصی از زمان است؟
سید قطب این آیه را بیانگر سنت الهی میداند و معتقد است که هر جا دو عنصر ایمان قلبی و نشاط عمل در امتی جمع شود، در هر موقعیت تاریخی که باشند وارث زمین میشوند، اما وقتی این دو عنصر جدا شود، کفه ترازو بالا میرود و پیروزی نصیب کسانی میشود که به وسیلههای مادی تمسک کردهاند.24
با توجه به آیاتی که در بحثهای گذشته مطرح شد، اصل این مسأله حق است که سنت الهی بر این است که هر جا مؤمنان صالح به ضعف کشیده شوند و با استمداد از خداوند قیام کنند و در راه خدا با ظالمان بجنگند، خداوند به آنها وعده پیروزی داده است، و چنین کسانی در همان محدوده خود وارث زمین میشوند، و احکام خدا را اجرا میکنند.
اما، به نظر میرسد که در این جهت، سیاق این آیه با سایر آیات متفاوت است. این آیه حکایت از آیندهای میکند که عدالت جهانی حکمفرما و جهان به دست صالحان اداره میشود. مفسر این آیه، روایاتی است که از فریقین نقل شده است که به وسیله یکی از اهل بیت پیامبر، جهان پس از اینکه از ظلم و جور پر شد، سرشار از عدالت فراگیر میشود. بسیاری از این روایات در بحثهای گذشته بیان شد. بنابراین نمیتوان گفت که مراد این آیه، زمان بعثت پیامبر اسلام(ص) و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه است. زیرا اولاً، گرچه دین اسلام، دینی جهانی است، اما در آن زمان و بعد از آن فراگیر نشد. و قلمرو آن محدوده معینی بود، و ثانیا، همانطور که بیان شد، روایات زیادی از فریقین نقل شده که خود آن حضرت خبر از روزی میدهد که به وسیله یکی از اهل بیتش زمین بعد از پر شدن از ظلم و جور، از قسط و عدل پر خواهد شد.
بنابراین، چنین روزی مربوط به زمان ظهور اسلام و بعثت نبیاکرم نیست، در حقیقت ظهور اسلام مقدمه و زمینهسازی برای چنین روزی است. و اگر قبل از آن روز موعود، قیام و نهضت دینی صورت گیرد و به وسیله مصلحان دین حکومتی بر مبنای دین تشکیل شود، این حکومت سایهای از آن روز موعود است.
خلاصه کلام این که خداوند در این سوره (سوره انبیا) بعد از بیان قیام پیامبران بر ضد باطل و برخورد ناشایست دشمنان لجوج و مردمان غافل، خبر از روزی میدهد که در سراسر عالم، حق بر باطل، توحید بر شرک، و عدالت بر ظلم پیروز میشود، و آیندهای درخشان و سعادتمند در پیش روی بشریت است. و خداوند در کتب آسمانی پیشین نیز تحقق چنین روزی را وعده داده است، همچنانکه شیخ طوسی از امام باقر(ع) روایت میکند که:
این وعدهای به مؤمنان است که آنها وارث همه زمین میشوند.25
در تفسیر قمی روایت شده که:
مراد از بندگان صالح، حضرت قائم و اصحابش هستند.26
مرحوم طبرسی نیز در ذیل این آیه از امام باقر(ع) روایت میکند که:
اینها یاران مهدی در آخرالزمان هستند.27
اهل سنت نیز از پیامبر اکرم(ص) روایت کردهاند که:
لتملأنّ الأرض ظلما و عدوانا، ثم لیخرجنّ رجل من أهل بیتی حتی یملأها قسطا و عدلاً کما ملئت ظلما و عدوانا.28
زمین از ظلم و دشمنی پر میشود، تا اینکه مردی از اهل بیت من قیام کند تا زمین را از قسط و عدل پر کند، همچنانکه از ظلم و دشمنی پر شده است.
در روایت دیگری نیز از علی(ع) آمده است:
لولم یبق من الدهر إلاّ یوم، لبعث اللّه تعالی رجلاً من أهل بیتی یملأها عدلاً کما ملئت جورا.29
اگر از روزگار فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند مردی از اهل بیت مرا برمیانگیزاند و زمین را از عدل پر میکند، همچنانکه از ظلم پر شده بود.
در آیه بعد، خداوند پس از بیان این واقعه مهم میفرماید:
إنّ فی هذا لبلاغا لقوم عابدین.30
در این، پیام روشنی برای گروه عبادت کنندگان است.
آری همهکس قدرت درک این پیام را ندارند، و همه کس بدان ایمان نمیآورند، فقط متعبدان به دین و متقیانند که این پیام برایشان قابل درک و تحمل است، زیرا به غیبت و اخبار غیبی پیامبران و ائمه نیز اعتقاد دارند. خداوند در بیان صفات متقیان میفرماید:
الذین یؤمنون بالغیب.31
اینها کسانی هستند که به غیب ایمان میآورند.
در ذیل این آیه، در روایتی این ایمان به غیب، ایمان به غائب بودن حضرت حجت،32 و در روایتی دیگر به اقرار به حق بودن قیام آن حضرت33 تطبیق شده است.
أللّهمّ عرّفنی نفسک، فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک، أللّهمّ عرّفنی رسولک، فإنّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک، أللّهمّ عرّفنی حجتک، فإنّک إن لم تعرّفنی حجتک ظللت عن دینی.
1 .سوره نابیا(21)، آیه 105.
2 .ر.ک: الطبرسی، الفضل بن حسن، مجمع البیان، ج7، ص66 ؛ الرازی، فخرالدین محمد، التفسیر الکبیر، ج2.، ص23.
3 .الطبرسی، الفضل بن حسن، همان.
4 .طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج14، ص492.
5 .سوره انبیا(21)، آیه 7.
6 .سوره انبیا(21)، آیه 48.
7 .سوره نسا(4)، آیه 62 ، سوره اسرا(17)، آیه 55.
8 .سفر پیدایش ص12، 3-1، 7.
9 .همان، ص13، 17-14.
10.همان، ص17، 6-4، 20.
11.«یسی» و او پدر داود و نوه راعوت بود. و به طوری مشهور بود مه داور را پسر یسی میگفتند. (قاموس کتاب مقدس، جیمز هاکس، ص951).
12.اشعیاء نبی، ص11، 6-1.
13.دانیال نبی، ص12، 4-1.
14.کتاب مزامیر، ص37، 18-9.
15.همان، ص37، 30-29.
16.انجیل متی، ص24، 27، 31-30، 37-36، 44-42.
17.انجیل مرقس، ص14، 37-36، 33-32، 37-36.
18.انجیل لوقا، ص12، 35، 40.
19.تفسیر نمونه، ج13، ص517.
20.الراغب الاصفهانی، المفردات فیالفاظ القرآن الکریم، ص518 (ماده ورث).
21.طباطبایی، سید محمد حسین، همان، ج14، ص492.
22.سوره زمر(39)، آیه 74.
23.سوره مؤمنون(23)، آیه 11.
24.سید قطب، فی ضلال القرآن، ج17، ص61.
25.الطوسی، محمدبن الحسن، التبیان، ج7، ص284.
26.القمی، ابوالحسن، علی، تفسیر القمی، ج2، ص77.
27.الطبرسی، الفضل بن حسن، همان، ج7، ص66.
28.المتقی الهندی، کنزالعمال، ج14، ص266، حدیث 38670.
29.همان، ص267، حدیث 38675.
30.سوره انبیا(21)، آیه 106.
31.سوره بقره(2)، آیه 3.
32.الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص340، حدیث 20.
منبع : http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=31988